رمضان آمد و پر زد ز سرم فکر سفر

ساخت وبلاگ

رمضان آمد و پر زد ز سرم فکر سفر
زنده شد بار دگر خاطره ی مرغ سحر

همسرم میوه و آجیل خریده شب عید
گفتمش قیمت آجیل گران است نخر

نه من از خانه برون رفتم و نه اهل و عیال
نه کسی دیدنمان آمده غیر از سه نفر

از همان سال که مهمان دلم شد کرونا
عمر با ارزش مان رفته در این شهر هدر

خبر آمد که هوای ده ما صبح بهار
به درختان زده آسیب و خسارت به پدر

یا نرو روز طبیعت گل من گشت و گذار
یا بکن روسری و چادر گلدار به سر

مثل مور و ملخ این پارک پر از مامور است
نکند جان گرانمایه ات افتد به خطر

یا سر سفره که رفتی کسی از راه رسد
به سرت ماست بریزد که شوی خوش منظر

هر کجا رفتی اگر روزه نبودی فردا
جوجه و گوجه ی قرمز ببر و سیخ و جگر

شرح حالم شده افسانه ی افسردگی ام
به نظر چشم بدی کرده مرا باز نظر

#مهدی_سیدحسینی
۱۲ / ۱ / ۱۴۰۲

شهید عشق...
ما را در سایت شهید عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shahide-eshgh7 بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 16:29